گلاب خاتون

 

دیروز,امروز...

سکانس اول/کنار خیابون

در گام اول اسم اصیل ایرانی خودش رو با عنوان "کتایون"عوض میکنه و از دوستاش میخواد که کتی صداش کنن.

آرایش صورتش شامل رژ گونه های پررنگ و براق,رژ هایی با رنگ های ذق, ریمل و خط چشم های پر رنگ میشه. پوستش هم به طرز غیر عادیی سفیده!!! یک حلقه کوچیک از کنار ابروهای باریکش آویزونه که مطمئنا در یک فیلم خارجی دیده. بدون اینکه بدونه این نمادی از شیطان پرستی است!!!

مانتوش فوق العاده کوتاه و تنگه و شلوار لی به پا داره که سر زانوهاشو باز هم به تقلید از همون فیلم اروپایی پاره کرده!!!

موهای مش کرده اش به هم ریخته و پریشونه. اما کاملا مشخصه برای همین آشفتگی کلی وقت گذاشته...

شال باریک و نازکی روی سرشه که هرازچندگاهی از روی سرش سر میخوره و می افته رو شونه هاش. صندل های قرمز رنگی به پا داره و ناخن های دست و پاشو با لاک مشکی پوشونده!!!

این است چهره ی یک دختر ایرانی غرب زده که اصالت آریایی خودشو از دست داده و به فرهنگ تهی اروپا رو اوورده. شاید نمیدونه که فرهنگ و تمدن پارسی ریشه ی چند هزار ساله داره. از زمانی که هنوز اروپایی نبوده...

سکانس قبل اول/ خونه خانم جون

چشماشو سرمه میکشه.سرمه ای که خانم جون چند روز پیش با بادوم هایی که حاج بابا اوورده بود,درست کرده. کمی سرخاب به گونه هاش میماله. گیس های بلند و مشکیش رو به دست های پیر و مهربون خانم جون میسپاره تا براش شونه کنه. بعد چارقد سفیدشو که جقه دوزی های حاشیه شو خودش کرده سرش میندازه.

در صندوق رو باز میکنه. مثل همیشه بوی آشنا و خوش گلاب از داخل صندوق به مشام میرسه. از توش بلوز ساتن سفید و جلیقه ی کوتاهی بیرون میاره و به تن میکنه.

شلیته ی گل گلی و پر چینشو همراه با شلواری به پا میکنه.

دست آخر رو بند نازک و توری رو رو صورتش میندازه و چادرشو سرش میکنه.

این بود وصف یک خاتون باستانی که نه تنها زیبایی دختران امروز را دارد بلکه مطمئنا چشم های آهویی و کشیده اش زیباتر از لنز های آبی کتی است.

شاید ما هیچ وقت نتوانیم مثل گذشته زندگی کنیم. چارق به پا کنیم,روبند بزنیم و شلیته بپوشیم.

اما هنوز میشه گلاب خاتون هایی رو پیدا کرد که ابروهای پهن و پیوسته شون رو هیچ نا محرمی ندیده...

نوشته شده در تاريخ شنبه 7 اسفند 1389برچسب:, توسط زهرا نعمتی زاده |

 

اندکی تامل...

جمله هایی که در ادامه میخونین شاید براتون تکراری یا نامفهوم باشه. اما همشون برای من تجربه بوده. در واقع هر کدوم از اینا یک جور رو زندگی من تاثیر گذاشته. امیدوارم برای شما هم مفید باشه...

- خدای من!هرگز نگویمت که دست مرا بگیر.عمریست گرفته ای مبادا رها کنی!!!

- دریای طوفانی نا خدای لایق میسازه. همیشه ممنون لحظه های سخت زندگیت باش...

- خدایا! تو چه بی صدا میبخشی و ما چه حسابگرانه تسبیح میگوییم...

- هیچ چیز کاملا خرابی در دنیا وجود ندارد. حتی ساعتی که از کار افتاده،روزی دو بار زمان را درست نشان میدهد!

-هر وقت احساس کردی رسیدی ته خط به یاد بیار که معلم کلاس اولت میگفت:نقطه.سرخط!!!

-خدایا!من اگر بد بکنم تو را بندگان خوب بسیار است. تو اگر مدارا نکنی مرا خدای دیگر کجاست...؟؟؟

-هر وقت دیدی آرزویی در دلت افتاده،بدون خدا توانایی اونو در تو دیده...

-هر کس"چرا"ی زندگی را یافت، با هر"چگونه" ای خواهد ساخت!

- موفقیت،به دست آوردن چیزهایی است که دوست داریم و خوشبختی"دوسست داشتن چیزهایی است که به دست آوردیم.

- ما آمده ایم تا با زندگی کردن قیمتی پیدا کنیم، نه به هر قیمتی زندگی کنیم...

-آنگاه که تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت احساس میکنی، به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است!!!

- خداون طوطی و کلاغ را زشت آفرید. طوطی اعتراض کرد و زیبا شد و کلاغ به رضای خدا راضی. حالا طوطی در قفس است و کلاغ آزاد...

- خدایا کمکم کن وقتی میخواهم در مورد راه رفتن کسی قضاوت کنم،کمی هم با کفش های او راه بروم...

لطفا حتما نظرتونو راجع به این جمله ها بذارین. و بگین از کدومش بیشتر خوشتون اومده!

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 6 اسفند 1389برچسب:, توسط زهرا نعمتی زاده |